ن : مهران
ت : دو شنبه 23 دی 1392
ز : 21:24 |
+

يارو اومده خونه رو ببينه واسه خريد. تا طبقه سوم با پله اومده ميگه پس اينجا کلا آسانسور نداره!!
پَـــ نَ پَــــ آسانسور داره ولي از طبقه چهارم شروع ميشه !
.
.
.
ساعت ?:?? صبح توي بارون شديد پاشدم رفتم دانشگاه. نگهبان ميگه کارت دانشجويي؟! ميگم ندارم!!
ميگه دانشجوي اينجايي؟؟ ميگم پـَـــ نــه پـَـــ بيکارم ?:?? صبح تو اين سيل اومدم فقط گل روي ماهتو ببينم و برم
.
.
بهش ميگم نونوائي قيامت بود . ميگه : يعني شلوغ بود ؟
ميگم : په نه پت گناهکارا رو مينداختن تو تنور ! به نيکوکارا هم نونِ مجاني ميدادن ! :|
.
.
.
ماشينو بردم کارواش يارو ميگه ميخواي بشوري ؟
پَ نَ پَ آوردم فقط اتو کنم !
.
.
.
رفتم بالاي برج ميخواستم خودمو بندازم پايين، يارو ميگه ميخواي خودکشي کني؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببينم سرعت صفر تا صدم از اين بالا تا پايين چقدر ميشه، بجاي پروژه بدم دانشگاه
.
.
.
تلويزيون داشت يه مسابقه بسکتبال بين يه تيم از ايران و يه تيم از بلژيک نشون ميداد .
گزارشگر بعد از سکوت طولاني : کرم الله قاسمآبادي اصل از ايران !
من تو دلم : پ ن پ از قاسمآباد بلژيک ! :))
.
نظرات شما عزیزان: